همهی زندگی ما در سکوت میگذرد ... ساکت به من زل میزنی ... ساکت غذا میخوری ... ساکت لباس میپوشی ... ساکت فیلم میبینی ... ساکت ثکص میکنی ... ساکت میائی ... ساکت میروی ... با لبهای بسته و نگاه مهربانت، میگوئی که دوستم داری ... با لبهای بسته و نگاه خستهات، به من میفهمانی که از من متنفری ... و من ... تماشاچی فیلم صامت تو هستم ... فیلمی که بازیگرش توئی ... نویسندهاش توئی ... کارگردانش توئی ... صدابردارش ...
-
توی جمع بلندبلند میخندم ... بلندتر از هروقت دیگری ... که به خودم بگویم؛ چیزی نیست ... خوب میشویم ... بلندتر میخندم ... قهقهه میزنم که خودم بیشتر از بقیه باورم شود که بهترم ... خیلی خیلی بهتر ... راحتتر باور کنم همهی دروغهایی که یک عمر است به خودم میگویم ...
خیییییییییییییییییییییلی قشنگ بود
خیییییییییییییییییلی بی نقص بود
بااینکه تلخ بود اماتلخیش خوش
مزه بود..مث اون شکلاتای با
درصد تلخی بالا.....خوبه که
هستی.....خوشحالم که
مینویسی.دل خوشم که
اینجایی....که هستی
که هستی..........
یاحق...
سکوت فیاد ناگفته هاست...
خوب تو ام به زبون خودش باهاش حرف بزن
شنیدن سکوت سخته خودکار بنفش قشنگم. اما بهش که فکر کنی خیلی هم بد نیست... بد نیست که به جای یک مشت حرف تو خالی کسی با کار هاش با نگاهش چیزی رو بهت ثابت کنه.
اما زندگی تو سکوت خیلی سخته
کاش یه چیزی پیدا بشه که دیوار
این سکوتا بشکنه......درسته
که خیلی وقتامیگن زبون نگاه
ازهرکلامی گویاتره.اما توی
زندگی و تو عمل!نمیدونم
والا! من احساس میکنم
سخته.وبدتر از اون اینه
که حس کنی یک عمر
داری دروغ می گی و
نقش بازی می کنی
امیدوارم یه روزبشه
که خنده هات از ته
اعماق ِ وجودت
باشه و قفل این
سکوت ها.....
شکسته.....
یاحق...