یه جورائی خیلی درونی اما به خاطر چندتا عامل بیرونی، تصمیم گرفتم همینجوری بیخودکی شاد باشم ... یعنی صبحها که از خواب بیدار میشم، به خودم صبح به خیر بگم ... به صورت پرجوش شدهام از زور فشارهای مسخرهی عصبی، لبخند بزنم ... آهنگهای شاد گوش بدم ... برقصم ... وقت بیشتریو برای درسم بذارم ... و هوا چه بارونی باشه و چه آفتابی ... باهاش عشق کنم ... روحیمو بالا ببرم ... و همون بالا مالاها حفظش کنم ... شبها ... آهان شبها هم فکر و خیالای الکی چند ساعتمو دور بریزم و تا سرمو میذارم رو بالش، بخوابم ! ... خب ... در مورد این آخری که زر ! زدم ... اما تلاشمو که میتونم بکنم ... هوم !؟
همهی اینا یعنی ک . و . ن ل . ق هر چی درد و رنجه ...
-
میخوام بگم با وجود تمام مشکلات، خدا رو شکر ...
-
و ... سلام زندگی !
چقدر این پستت قشنگ بود..نووووور
داشت.....من چقدر خوشحالم الان
بخاطر اون خبره.........چقدرباین
قضیه فکر می کردم!همین که
سعی میکنی که لحظه هاتو
قشنگتر بکنی خودش کلیه
و واقعنم تاثیر داره ها.این
انرژی فرستادناواینجوری
نگاه کردنا خیییلی تاثیر
گذاره..موفق میشی
مطمئنم من........
مطمئنم......که به
زودی ِ زوود پژواکِ
سلامتومیشنوی
اونم چندین بار
اوهووووووووم
یاحق...
سلام رفیق ام...
گویا کوکب هدایت خوب صدای ات را شنید و از گوشه بیرون زد. خوش ام این روزها که این گونه ای و کاش هزاران روزت این گونه شب شود. بی خیالی و غصه ای و اندوهی.
راه خوبی ست...
خودشه... همینو بگیر در پیش و ولش نکن بانو...
راستی چقدر این خودکار بنفشه خوش رنگه می خوای همش با این بنویس
انقدر برات خوشحالم که خدا فقط میدونه...
..
ایشالا که بازم از این کوکبای هدایت برات برون بیاد
..
حالا که خوبی و شادی و اینا خوبه که فضای خونه ام باتو خوب بشه و شاد و اینا